-
قطره ای از اقیانوس
احمد بن حنبل در مسند و ابن ابی الحدید و سلیمان بلخی نقل کرده اند که: امیرالمؤمنین علیه السلام در بالای منبر می فرمودند: سلونی قبل ان تفقدونی سلونی عن طرق السموات فإنی اعلم بها من طرق الارض؛ از من بپرسید قبل از این که مرا نیابید سؤال کنید از من راه های آسمانها! پس به درستی که من عالم ترم به راه های آسمانها از راه های زمین.1 همچنین محمد بن طلحه شافعی و خطیب خوارزمی روایت کرده اند که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمودند: سلونی عن اسرار الغیوب فإنی وارث علوم الانبیاء و المرسلین؛ اسرار غیب را از من بپرسید پس به درستی که من وارث علوم انبیاء و مرسلینم.
۹۵/۰۲/۲ ۰ دیدگاه ۱۰۷۴ بازدید ادامه مطلب...
-
مباهله شاهدی بر اصالت شیعه
از مفاخر ما شیعهها همین 24 ذیحجه است و همین آیه مباهله است
-
مرج البحرین یلتقیان
همزمان با حلول ماه ذی الحجة فرشتگان، هفت آسمان را آذین بسته اند تا پیوند خجسته آب و آینه؛ ماه با خورشید؛ نور با نور را در عرش جشن بگیرند. بانوی آب، نگین آفرینش، در میان هلهله و شور، با جامه ای از نور، می رود تا در کوچه های مدینه همقدم و همسفر مردی به زلالی آینه، علی مرتضی گردد و محرم دلتنگی هایش شود. می رود تا معنی عشق را به اوج خود برساند و یازده یادگار از تبار علی علیه السلام را در جهان ماندگار کند. و وصلتی فرخنده و میمون را برای همیشه در اولین روز ذی الحجة در تاریخ ثبت نماید.
سالروز وصال خوشبوترین گل های گیتی و حلول ماه پر خیر و برکت ذی الحجة و اعیاد فرخنده آن تبریک و تهنیت باد!
-
جانشین پیغمبر آیه ندارد!!
اهل سنت می گویند چرا در قرآن آیه ای در مورد جانشینی پیغمبر ـصلی الله علیه و آله و سلمـ نیامده و اسامی آنها را ذکر نکرده در حالیکه به موضوعات ساده مثل وضو و... اشاره نموده است؟ چگونه حقانیت شیعه را از منظر قرآن می توان بیان کرد؟
قبل از تفصیل باید سؤال کرد مگر در باب جانشینی ابوبکر، عمر، عثمان و... در قرآن اشاره شده است؟
برای رسیدن به پاسخ سؤال دانستن امور ذیل ضروری است
الف: جای تردیدی نیست قرآن کتاب هدایت و تبیان هر چیزی است و برای رسیدن انسان به سعادت و کمال برنامه های راه گشا و نجات بخش دارد و کلیات هر امری که در سعادت او دخیل است در قرآن آمده و مجرایی را که از آن مجرا باید این کلیات تبیین شود خود قرآن بیان کرده است و آن امر و نهی پیغمبر است که به دلالت آیه 7 سوره حشر لازم الاتباع است که می فرماید «آنچه را پیامبر آورده بگیرید و از آنچه نهی کرده خود داری کنید...»
-
دلسوزی ابوطالب به پیامبر
ابوجعفر محمدن بن حبیب – رحمت خدا بر او باد – در کتاب موسوم به «امالی» می نویسد: ابوطالب (علیه السلام) هر گاه رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) را می دید، به گریه می افتاد می گفت: «وقتی او را می بینم، خاطره ی برادرم برایم زنده می شود» و عبدالله – پدر پیامبر – برادر پدری و مادری ابوطالب (علیه السلام) بود و ابوطالب (علیه السلام) و نیز عبدالمطلب شدیداً نسبت به او علاقه مند و دلسوز بودند. ابوطالب (علیه السلام) به شدت از این که خوابگاه پیامبر شناسائی شود و بر ابوطالب (علیه السلام) شبیخون آرند، می هراسید. از این رو، شبها علی (علیه السلام) را به جای او در بستر می خواباند. یکشب علی (علیه السلام) گفت: «ای پدر ممکن است من کشته شوم.» ابوطالب (علیه السلام) به او گفت: فرزندم، صبر کن که صبر شایسته تر است و هر زنده ای به سوی مرگ بازخواهد گشت همانا که ترا بذل این راه نمودیم و بلا و آزمایش بسیار سخت است آزمایش در راه دست و فرزندش – عبدالله و پیامبر – هر زنده ای اگرچه از زیادی عمر خسته شود سرانجام طعم مرگ را خواهد چشید علی (علیه السلام) در پاسخ پدر گفت: آیا مرا به صبر و پایداری در یاری احمد (صلوات الله علیه و آله) – پیامبر – فرمان می دهی؟ حال آنکه به خدا سوگند آنچه را که گفتم از سر ترس نبود ولی دست داشتم که یاری ام را ببینی و بدانی که همواره مطیع و فرمانبر تو هستم زود باشد که در راه خدا برای یاری احمد (صلوات الله علیه و آله) -پیامبر هدایت و ستوده در کودکی و نوجوانی – بکوشم 1
-
من عاشق رحمت للعالمینم
«وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ» این آیه ناظر به یکى از حوادث جنگ احد است و آن اینکه: در همان حال که آتش جنگ میان مسلمانان و بت پرستان به شدت شعله ور بود ناگهان صدایى بلند شد و کسى گفت: محمد را کشتم... محمد را کشتم... این درست همان دم بود که مردى به نام عمرو بن قمیئه حارثى سنگ به سوى پیامبر پرتاب کرد، پیشانى و دندان آن حضرت شکست و لب پائین وى شکافت و خون صورت وى را پوشانید. در این موقع دشمن مىخواست پیامبر را به قتل برساند که مصعب بن عمیر یکى از پرچمداران ارتش اسلام جلو حملات آنها را گرفت، ولى خودش در این میان کشته شد، و چون او شباهت زیادى به پیامبر داشت، دشمن چنین پنداشت که پیغمبر در خاک و خون غلطیده است و لذا این خبر را با صداى بلند به همه لشگرگاه رسانید. انتشار این خبر به همان اندازه که در روحیه بت پرستان اثر مثبت داشت، در میان مسلمانان تزلزل عجیبى ایجاد کرد؛ جمعى که اکثریت را تشکیل مىدادند به دست و پا افتاده و از میدان جنگ به سرعت خارج مىشدند، حتى بعضى در این فکر بودند که با کشته شدن پیامبر از آئین اسلام برگردند و از سران بت پرستان امان بخواهند. اما در مقابل آنها اقلیتى فداکار و پایدار همچون على (علیه السلام) و ابودجانه و طلحه و بعضى دیگر بودند که بقیه را به استقامت دعوت مىکردند. از جمله انس بن نضر به میان آنها آمد و گفت: اى مردم اگر محمد (صلی الله علیه و آله) کشته شد، خداى محمد کشته نشده، بروید و پیکار کنید و در راه همان هدفى که پیامبر کشته شد، شربت شهادت بنوشید. پس از ایراد این سخنان خودش به دشمن حمله نمود تا کشته شد. به زودى روشن گردید که پیامبر زنده است و این خبر اشتباه یا دروغ بوده است. آیه 144 آل عمران در این مورد نازل گردید و دسته اول را سخت نکوهش کرد.
-
ممنوعیت نام گذاری به نام محمد
آیا نامگذارى به نام محمد ـصلى الله علیه و آله و سلّمـ و یکى از نام هاى پیامبران ممنوع و حرام است؟ پس چرا عمر طى بخشنامه اى به کوفه، نام گذارى به نام پیامبران را ممنوع کرد و در مدینه نیز دستور داد هر کس به نام «محمد» است باید آنرا تغییر دهد؟ امام عینى مى گوید: «کان عمر کتب الى أهل الکوفة: لاتسموا احداً باسم نبی، و أمر جماعة بالمدینة بتغییر أسماء أبناءهم المسمّین بمحمد ـ صلى الله علیه و آله و سلّمـ حتى ذکر له جماعة من الصحابة انه ـصلى الله علیه و آله و سلّمـ اذن لهم فی ذلک فترکهم.([76]) راستى کار بنى امیه ـ در کشتن افراد هم نام على([77]) ـ و کار عمر در ممانعت از نامگذارى به نام «محمد» مکمل یکدیگر و در برگیرنده یک پیام و گام برداشتن در یک مسیر و براى یک هدف مشترک نیست؟