-
پنجمین فرزند اولین سپر ولایت
حضرت محسن علیه السّلام فرزند سقط شده
۹۴/۲۸/۲۸ ۰ دیدگاه ۱۵۴۷ بازدید ادامه مطلب...
-
مناظره حضرت زهرا علیها السلام با ابو بکر
بخشى از دفاعیه حضرت زهراء (سلام الله علیها) استنادها و استدلالهاى متنوع علمى است که هم جنبه عقلى دارد و هم نقلى، و در قسم نقلى از دو زاویه به اثبات حقوق خویش پرداخته است، یکى قرآن و دوم سنت که به مواردى از آن اشاره مىکنیم
الف: تمسک به قرآن
استفاده و استناد به قرآن در رأس گفتگوى علمى حضرت زهراء (سلام الله علیها) قراردارد که به یقین هر منصفى را به تفکر و اندیشه وادار مىکند.
ذهبى حدیثى نقل مىکند که فاطمه در آن به آیه خمس استناد نموده است، متن حدیث چنین است:و قال الولید بن مسلم، وعمر بن عبد الواحد: ثنا صدقة أبو معاویة، عن محمد بن عبد الله بن محمد بن عبد الرحمن بن أبی بکر الصدیق، عن یزید الرقاشی، عن أنس أن فاطمة أتت أبا بکر فقالت: قد علمت الذی خلفنا عنه من الصدقات أهل البیت ثم قرأت علیه " واعلموا أنما غنمتم من شیء فإن لله خمسه وللرسول " إلى آخر الآیة... . انس مىگوید: فاطمه نزد ابوبکر آمد و گفت: تو خوب مىدانى که بهره ما از اموال باقى مانده چیست، سپس این آیه را بر ابوبکر خواند: بدانید هر چیزى که به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن براى خدا و رسول و...
-
ممنوعیت نام گذاری به نام محمد
آیا نامگذارى به نام محمد ـصلى الله علیه و آله و سلّمـ و یکى از نام هاى پیامبران ممنوع و حرام است؟ پس چرا عمر طى بخشنامه اى به کوفه، نام گذارى به نام پیامبران را ممنوع کرد و در مدینه نیز دستور داد هر کس به نام «محمد» است باید آنرا تغییر دهد؟ امام عینى مى گوید: «کان عمر کتب الى أهل الکوفة: لاتسموا احداً باسم نبی، و أمر جماعة بالمدینة بتغییر أسماء أبناءهم المسمّین بمحمد ـ صلى الله علیه و آله و سلّمـ حتى ذکر له جماعة من الصحابة انه ـصلى الله علیه و آله و سلّمـ اذن لهم فی ذلک فترکهم.([76]) راستى کار بنى امیه ـ در کشتن افراد هم نام على([77]) ـ و کار عمر در ممانعت از نامگذارى به نام «محمد» مکمل یکدیگر و در برگیرنده یک پیام و گام برداشتن در یک مسیر و براى یک هدف مشترک نیست؟
-
فرهنگ و ادب خلیفه دوم
عمر بن خطاب مؤدب نبوده و به هنگام بردن نام پیامبر ـ صلى الله علیه و آله و سلّم ـ و سیده نساء العالمین، تعبیرات غیر مؤدبانه اى به کار مى گرفت. لذا بزرگان از محدثین شما اهل سنت، از او ناراحت شده، و عمر را «أنوک» یعنى احمق خواندند: چنانچه امام ذهبى از امام عبد الرزاق صنعانى این تعبیر را نقل مى کند. زید بن مبارک مى گوید: نزد عبدالرزاق بودیم که حدیث مالک بن اوس خوانده شد تا به اینجا رسید که: عمر به عباس و على خطاب کرده و گفت امّا تو اى عباس آمده اى که میراث پسر برادرت را (یعنى پیامبر اکرم ـصلى الله علیه و آله و سلّمـ) مطالبه کنى. و اما على آمده میراث همسرش را مطالبه کند. عبدالرزاق گفت: نگاه کنید این احمق ـ یعنى عمر ـ چگونه بى ادبانه تعبیر مى کند. و نمى گوید: رسول الله ـ صلى الله علیه و آله و سلّم ـ([70]).
-
عمر، مردم را علیه علی علیه السلام تحریک می کرد
عمر بن خطاب براى تحت پوشش قرار دادن فرارها و ناکامى ها و هزیمت هاى خود در جبهه هاى اسلام، در دوران خلافت خویش، قریش را بر علیه حضرت على (علیه السلام) تحریک مى کرد و آنان را به گرفتن انتقام کشته هاى خود در جنگها به دست على علیه السلام تشویق مى نمود. چنانچه موفق الدین مقدسى در کتاب خود این مطلب را بیان کرد([69]).
-
اهداف فرماندهان کشور گشا
انگیزه و هدف بعضى فرماندهان نظامى مسلمانان از کشور گشائى و فتوحات، پر کردن شکم خود و به اسارت گرفتن و خونریزى بوده است؟([67]) آیا این اهداف با هدف پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) که به حضرت على (علیه السلام) به هنگام اعزام به یمن فرمود: «لئن یهدی اللّه بک رجلا خیر لک مما طلعت علیه الشمس»([68]) قابل جمع است؟
-
مخالفت عمر با وصیت پیامبر
عمر بن خطاب شدیداً با وصیت پیامبر اکرم مخالفت کرد و آنرا رد نمود، چنانچه جابر بن عبداللّه مى گوید: إنَّ النبی دعا عند موته بصحیفة لیکتب فیها کتابا لایضِّلون بعده ابداً قال: فخالف علیها عمر بن الخطاب حتى رفضها([62]).
در جاى دیگر گفته است: فکرهنا ذلک أشدَّ الکراهة.([63]) یعنى از این که پیامبر ـ صلى الله علیه و آله و سلّم ـ وصیت کند شدیدا تنفر داشتیم.