|بر بال اندیشه|

سلام خوش آمدید

مناظرات شیخ مفید

پنجشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۵۰ ب.ظ

محمد بن محمد بن نعمان ملقب به شیخ مفید یکی از مراجع بزرگ شیعه، فقیه و متکلم برجسته در قرن پنجم هجری قمری بود، در عصر او، بغداد مرکز علوم اسلامی بود و در پایگاه خلفای عباسی، فقه مذاهب مختلف تدریس می‌شد و در کنار مکتب‌های مختلف، مکتب شیخ مفید از رونق بیشتری برخوردار بود،

این عالم وارسته در زمان خویش از مبتکران علم کلام و فقه استدلالی به شمار می‌رفت، به همین منظور برخی از مناظرات ایشان با علمای اهل سنت را ذکر می‏کنیم:

مناظره شیخ مفید با «فاضل کتبی»

«فاضل کتبی» ( از علمای معروف اهل سنت) روزی از شیخ مفید پرسید: دلیل شما امامیه، بر بطلان خلافت ابی بکر چیست؟

 شیخ مفید گفت: دلیل بسیار است و من نمونه‌ای از دلایل را برایت یاد می‌کنم: تو می‌دانی که امت اتفاق دارند بر این که امام نیازمند به غیر خدا نیست و از طرف دیگر امت اسلام متفقند بر این که ابوبکر در مجمع عمومی روی منبر گفت: «وَلیَّتُکُم و لَسْتُ بِخَیرکُم فَاِنْ اِسْتَقَمْتُ فَاتَّبِعُونی وَ اِن اَعْوَجْتُ فَصَّوِّمونی» زمامدار شما نشدم ولی از شما بهتر نیستم. پس اگر بر مسیر درست گام برداشتم از من پیروی کنید و اگر منحرف شدم به راه راست مرا راهنمایی کنید.

در آن لحظه عربی با شمشیر کشیده به ابوبکر گفت: «نگران نباش! با همین شمشیر برّان تو را به راه راست خواهم آورد.» بنابراین ابوبکر خود را محتاج به دیگران می‌دانست و این احتیاج خود را بر همگان اظهار کرده است. فاضل کتبی در جواب فرو ماند.

یکی از حاضران به خیال خود خواست ایرادی بر شیخ نماید؛ پس برخاست و گفت: ای شیخ! در این صورت شما امامیه هم باید ملتزم شوید بر این که قاضی هم بایستی عادل و معصوم و غیر محتاج به غیر خود باشد زیرا امت اتفاق دارند بر این که قاضی نباید محتاج به قاضی دیگری باشد.

شیخ مفید گفت: این سخن بسیار بی‌پایه است، زیرا نه تنها چنین اجماعی محقق نشده، بلکه عکس آن مورد اتفاق می‌باشد! در ثانی مرتبه قاضی پایین‌تر از امام است؛ اگر مقصودت از قاضی امام باشد، گفتم که نیاز به کسی ندارد. (بنابراین خلافت ابوبکر و عمر و عثمان که نسبت به بسیاری از احکام جاهل بودند و با مشورت علی ـ علیه السلام ـ در بسیاری از موارد از مفتضح شدن نجات یافتند باطل است.

مناظره شیخ مفید با قاضی عبدالجبار

در عصر شیخ مفید‌(ره)، یکی از علمای بزرگ اهل تسنّن، در بغداد مجلس درسی داشت، و به نام «قاضی عبدالجبّار» خوانده می‌شد، روزی قاضی عبدالجبّار در مجلس درس خود نشسته بود، شاگردانش از سنّی و شیعه حاضر بودند، در آن روز شیخ مفید‌ (ره) نیز به آن مجلس وارد شد و دم در نشست، قاضی تا آن روز شیخ مفید را ندیده بود، ولی وصفش را شنیده بود.

پس از لحظه‌ای، شیخ مفید به قاضی رو کرد و گفت: «آیا اجازه می‌دهی، در حضور این دانشمندان، سۆالی از شما ‌کنم؟» قاضی: بپرس

شیخ مفید: این حدیثی که شیعیان روایت می‌‌کنند که پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ در صحرای غدیر، درباره علی‌ـ علیه السّلام ـ فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ: هر کس که من مولای اویم، پس علی‌ مولای اوست» آیا این حدیث صحیح است و یا این‌که شیعه آن را به دروغ ساخته است؟

قاضی: این روایت،صحیح است.

شیخ مفید: منظور از کلمه «مولی» در این روایت چیست؟

قاضی: منظور، آقائی و اولویّت است.

شیخ مفید: اگر چنین است پس طبق فرموده پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ،‌ علی‌ـ علیه السّلام ـ آقائی و اولویّت بر دیگران دارد، بنابراین، این همه اختلاف و دشمنی‌ها بین شیعه و سنّی برای چیست؟

قاضی: ای برادر! این حدیث (غدیر) روایت (و مطلب نقل شده) است، ولی خلافت ابوبکر، «درایت» و امری مسلّم است، و آدم عاقل، به خاطر روایتی، درایت را ترک نمی‌کند!!

شیخ مفید: شما درباره این حدیث چه می‌گویید که پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ، در شأن علی‌ـ علیه السّلام ـ فرمود: «یَا عَلیُّ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلمِی»: «ای علی! جنگ تو،‌جنگ من است، و صلح تو،‌ صلح من است» قاضی: این حدیث،‌صحیح است.

شیخ مفید: بنابراین آنان‌که جنگ جَمَل را به راه انداختند مانند طلحه و زبیر و عایشه و…و با علی ـ علیه السّلام ـ جنگیدند، طبق حدیث فوق و اعتراف شما به صحّت آن، باید (با شخص رسول خدا‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ جنگیده باشند) و کافر باشند.

قاضی: ای برادر! آن‌ها (طلحه و زبیر و …) توبه کردند.

شیخ مفید: جنگ جمل، درایت و قطعی است، ولی در این‌که پدید آورندگان جنگ، توبه کرده‌اند، روایت و شنیدنی است، و به گفته تو نباید درایت را فدای روایت کرد، و مرد عاقل به خاطر روایت، درایت را ترک نمی‌کند. قاضی، در پاسخ این سۆال فرومانده، پس از ساعتی درنگ، سرش را بلند کرد و گفت: «تو کیستی؟» شیخ مفید: من خادم شما محمّد‌‌‌بن محمّد‌بن نعمان هستم.

قاضی همان‌دم برخاست و دست شیخ مفید را گرفت و بر جای خود نشانید و به او گفت: «اَنْتَ الْمُفِیدُ حقّاً»: «تو در حقیقت، مفید (فایده بخش) هستی»

علمای مجلس از رفتار قاضی رنجیده خاطر شدند و همهمه کردند، قاضی به آن‌ها گفت: من در پاسخ این شیخ (مفید)، درمانده شدم، اگر هر یک از شما پاسخی دارد، برخیزد و بیان کند.

هیچ کس برنخواست، به این ترتیب، شیخ مفید،پیروز شد و لقب «مفید» در این مجلس، برای او بر سر زبان‌های مردم افتاد.[1]

مناظره شیخ مفید با سنی فقیه نما

روزی شیخ به خانه شریف بغداد (ابو عبدالرحمن محمد بن محمد بن طاهر) رفت، فقیه نمایی از اهل سنت در مجلس حاضر بود.

 پس روی سخن به جانب شیخ نموده و پرسید:«آیا این مطلب صحیح است که شیعه عقیده دارد که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ از خطا و سهو در امان و محتاج به افراد رعیت نیست؟»

شیخ مفید گفت: «بلی. ما را عقیده چنین باشد». پرسید: پس چرا خداوند او را به مشورت امر نموده است، آن جا که فرموده: «و شاوِرْهُم فِی الأمرِ»[2]

بدیهی است که اگر محتاج به مشورت نباشد، هرگز خداوند او را با چنین آیه‌ای خطاب قرار نمی‌دهد.» شیخ مفید گفت: «امر پروردگار، پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را به مشورت، مسلتزم احتیاج پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به افراد نیست و معنای امر به مشورت این نباشد که چون نیازمندی، مشورت کن، بلکه معنا این است که با آنان شورا بنمای نه این که عمل کن تا طرز فکر آنان با افکار تابناکت تقویت شود و گواه این معنا، ادامه همان آیه است که فرمودهفَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ»؛[3] هر زمان عزم کردی توکل بر خدای کن. مرد سنی پرسید: فائده مشورتی که توأم با عمل نباشد چیست؟

شیخ در جواب گفت: مشورت به خودی خود یا از لحاظ انس و الفت میان مسلمین و یا وسیله تقویت روحیه آنان با افکار عالیه و بلند پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و یا برای امتیاز دادن میان افراد منافق و مۆمن است. (که از آرای ابراز شده، روحیه هر کدام به دست می‌آید). بنابراین مشورت کردن پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از روی احتیاج نبوده تا با عقیده ما سازگار باشد.[4]


شیخ مفید در حرم مطهر امام جواد (علیه السلام) پائین پاى آن حضرت و نزدیک قبر استادش ابن قولویه مدفون است.

پی نوشت‎ها:

[1]. مجالس المۆمنین، ج 1، ص 200 و 201 (مجلس پنجم).

 [2] . آل عمران، 159,

 [3] . همان.

 [4] . الوقایع و الحوادث، محمد باقر علوی، ج 1، ص 50 ـ 52, (نقل از قصص العلماء تنکابنی)

 تهیه و تنظیم: عبداله فربود، گروه حوزه علمیه تبیان

نظرات (۲)

درختـــی به نام دانش!

برگرفته شده از biosystem.blog.ir
پاسخ:
سپاس از حضورتان
با سلام و تشکر
جالب بود و مفید. خدا هم شیخ مفید را رحمت کند و هم شما را حفظ کند به خاطر انتشار این مطالب مفیدتان
پاسخ:
سلام
سپاس از حضورتان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
|بر بال اندیشه|

» بـا قـرار دادن کـد لـوگـوی حمـایتی مـا در سایـت یـا وبـلاگ خود، ضمن یـاری در جهت گســترش عقــاید، زمیــنه آشنـایـی دیــگر کاربـران را بـا ایـن سایت فراهـم آوریـد.

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران